هیئت دانش آموزی فاطمیون

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانش اموزی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با عضویت در کانال تلگرامی "مکتب اسلامی" با مبانی ان بیشتر اشنا شوید


 تحقق نظام توحید در ساختار تزکیه و تعلیم


➕ به «مکتب اسلامی» بپیوندید ⬇️ ⬇️ ⬇️



🆔 https://t.me/joinchat/AAAAAEH7LWzx_eip_W1hYg

  • داوود بصائری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

بارون نم نم می بارید . توی تاکسی نشسته بودم . یه بار دیگه گوشی ام رو در آوردم و دوباره پیامک اطلاع رسانی رو نگه کردم که یه وقت دیر و زود نشده باشه . همه چی درست بود .

(( حلقه ی ولایت فقیه با موضوع فتنه 88-امروز ساعت 30/19 – دفتر مجموعه))

داخل مجموعه که شدم ، هفت هشت نفر بیشتر نیومده بودند . همه دور بخاری نشسته بودند و داشتند از خاطرات مدرسه و دانشگاه می گفتند . می گفتند و می خندیدند . شاید نزدیک یک ربع یا شاید هم بیست دقیقه ای نشستم .کم کم جمعیت بیشتر شد . دو سه نفر از بچه ها رفتند و صندلی ها رو آوردند و به شکل حلقه چیدند . رفتیم و روی صندلی ها نشستیم و جلسه به طور رسمی ساعت 45/19 با قرائت قرآن شروع شد . بعد قرائت قرآن ، آقای پژوهان که به عنوان مدرس جلسه بود ، صحبت هاش رو با جمله هایی عجیب شروع کرد : (( رفقا اگه بخواهیم از اول انقلاب حساب کنیم تقریبا هر ده سال یه اتفاق خیلی مهم تو این مملکت افتاده . سال 58 که هنوز تازه انقلاب پیروز شده بود و جمهوری اسلامی داشت کم کم شکل می گرفت ، حوادث دوران خودش رو داشت . سال 68 رحلت حضرت امام و انتخاب حضرت آقا به عنوان رهبر رو می بینیم . سال 78 حوادث تلخ کوی دانشگاه و بالاخره سال 88  هم ماجرای فتنه . این ها نشون میده که برنامه ریزی های دشمن ده ساله است )) علامت سوالی تو ذهن همه ی بچه ها شکل گرفته بود . اونم اینکه آیا ممکنه که سال 98 هم خبری باشه ؟! 

با توجه به اینکه اکثر بچه های جلسه نوجوون بودند و احتمالا توی سال 88 هنوز داشتند با کارتون فوتبالیست ها هم ذات پنداری می کردند ، آقای پژوهان رفت و از همون جرقه ی اول ، فتنه رو برای بچه ها توضیح داد . میگفت جرقه اول فتنه از 12 آذر سال87 زده شد . در اون تاریخ یک همایشی برپا میشه با عنوان (( سی سال قانون گذاری ونظارت )) . و در همون همایش هم گفته میشه که مردم حواستونو جمع کنید که احتمال داره در انتخابات آینده تقلب بشه . یعنی یه جور تهییج افکار عمومی . 

اقای پژوهان قدم قدم بچه ها رو جلو برد . از خیلی چیز ها گفت . از نامه ی سرگشاده بعضی آقایان به رهبری ، از تحریف سخنان رهبر به نفع خود ، از بیانیه هایی که دائم خبر از احتمال تقلب در انتخابات می دادند ... . بچه ها خشکشون زده و در سکوت کامل به حرفای آقای پژوهان گوش می کردند : (( رفقا همین جنبش سبزی ها شب عاشورای 88 توی حسینیه جماران جمع میشن . بعد توی شب عاشورا شروع می کنند به شعار دادن و کف و سوت زدن . شب عاشورای امام حسین ، در حسینیه جماران حضرت امام میان و این بی حرمتی ها رو میکنن . )) کم کم آه حسرت بچه ها از گوشه و کنار جلسه شنیده میشد . 

: (( طبق برآورد ها این فتنه و این آشوب هایی که این ها به پا کردند بیش از  سیصد هزار میلیارد ! خسارت به کشور زد . پولی که میشد با اون برای بیش تر از دو میلیون جوون این مملکت اشتغال زایی کرد . )) یکی از بچه ها که قشنگ میشد آثار عصبانیت رو توی چهرش دید ، پرسید : (( آقا پس برای چی این ها رو اعدام نکردن ؟ )) . آقای پژوهان هم خیلی سریع جواب داد : (( به چندین دلیل . اولا این که اون زمان کشور ملتهب بود و اعدام اینها هم میشد التهاب رو التهاب و این اصلا به نفع کشور نبود . ممکن بود طرفداراشون باز هم بیان بریزن تو خیابون ها . ثانیا اگه این ها رو اعدام می کردند اون وقت این ها تبدیل می شدند به یه قهرمان برا طرفداراشون . اون وقت هر سال برای این ها مراسم می گرفتند و باز هم توی این مراسم ها شعار می دادند و ممکن بود از دل همین  مراسمات دوباره درگیری پیش بیاد .)) اخر جلسه هم اقای پژوهان اشاره یی به حماسه نه دی کرد و این که این روز رو خود امام حسین به داد کشورمون رسید .

بعد یه جلسه پربار ، آخر سر بچه ها شام شاداماد تازه داماد شده آقای م . ا  رو خوردند و بر روح فتنه گر هم لعنت فرستادند . . .

نویسنده:علی زاهدی

#فتنه88

#نهم_دی

@basaer1388

www.basaerportal.ir

  • داوود بصائری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

همه توی حلقه نشسته بودیم و به صحبتهای حاج آقا اسماعیل زاده گوش می دادیم. سوال هایم را توی برگه ای یادداشت کرده بودم و منتظر بودم تا حاج آقا نقطه بگذارند و سوالم را بپرسم. مشغول جمله بندی سوالم بودم که یک دفعه همه جا تاریک شد. چشم چشم را نمی دید. ظلمات شده بود انگار. چند ثانیه ای که گذشت یکی از بچه ها گفت برق ها رفت. نگرانم اگر نمی گفت ما چطور می توانستیم مشکل تاریکی را پیدا کنیم. عجب جمله راهگشایی بر زبان جاری کرد در آن وضعیت. حاج آقا سعی کرد حلقه را حفظ کند و ادامه مباحثش را ارائه دهد. چند نفری نور چراغ گوشی شان را روی سقف انداختند و حلقه ادامه پیدا کرد. حلقه ادامه داشت و همه منتظر بودند تا برق از آنجا که رفته برگردد و ببینیمش.

حلقه بالاخره تمام شد ولی خبری از جناب برق نشد. بچه ها این طرف و آن طرف می زدند تا مشکل را هر طور که شده حل کنند ولی انگار مشکل پیچیده تر از آن چیزی بود که فکرش را می کردیم. بچه ها تصمیم گرفتند هیئت با وضع موجود برقرار شود. آن هم راس ساعت. همانطور هم شد. سخنرانی حاج آقا استاجی با اینکه نه نور داشت و نه صوت اما خیلی به دل نشست. «امشب برای امام رضا باید امام حسنی عزاداری کنیم.» این جمله حاج آقا دل ها را آتش زد و دوباره روضه های شب های قبل تکرار شد. 

  • داوود بصائری