هیئت دانش آموزی فاطمیون

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

همه توی حلقه نشسته بودیم و به صحبتهای حاج آقا اسماعیل زاده گوش می دادیم. سوال هایم را توی برگه ای یادداشت کرده بودم و منتظر بودم تا حاج آقا نقطه بگذارند و سوالم را بپرسم. مشغول جمله بندی سوالم بودم که یک دفعه همه جا تاریک شد. چشم چشم را نمی دید. ظلمات شده بود انگار. چند ثانیه ای که گذشت یکی از بچه ها گفت برق ها رفت. نگرانم اگر نمی گفت ما چطور می توانستیم مشکل تاریکی را پیدا کنیم. عجب جمله راهگشایی بر زبان جاری کرد در آن وضعیت. حاج آقا سعی کرد حلقه را حفظ کند و ادامه مباحثش را ارائه دهد. چند نفری نور چراغ گوشی شان را روی سقف انداختند و حلقه ادامه پیدا کرد. حلقه ادامه داشت و همه منتظر بودند تا برق از آنجا که رفته برگردد و ببینیمش.

حلقه بالاخره تمام شد ولی خبری از جناب برق نشد. بچه ها این طرف و آن طرف می زدند تا مشکل را هر طور که شده حل کنند ولی انگار مشکل پیچیده تر از آن چیزی بود که فکرش را می کردیم. بچه ها تصمیم گرفتند هیئت با وضع موجود برقرار شود. آن هم راس ساعت. همانطور هم شد. سخنرانی حاج آقا استاجی با اینکه نه نور داشت و نه صوت اما خیلی به دل نشست. «امشب برای امام رضا باید امام حسنی عزاداری کنیم.» این جمله حاج آقا دل ها را آتش زد و دوباره روضه های شب های قبل تکرار شد. 

  • داوود بصائری